روزی عمر از کوچه میگذشت. شنید صداهائی از یک خانه می آیدحس فضولیش گل کرد و از دیوار خانه بالا رفت که دید اوه اوه اوه کاراهائی که خودش یه عمری بود انجام می داد البته در نقش مفعول داستان حالا یه زن و مرد میخواهند انجام بددهند(بی تربیت ها) یه لحظه گفت ما خودمون کلی اینکاره بودیم حالا یکی داره رو دست ما داره بلند میشه باید حالشو بگیرم .
نعره زد آهای قالقوز چی کار می کنی ؟
وقتی صاحب خانه او را دید گفت: ای خلیفه (عوضی) اگر ما یک گناه کردیم- تو سه گناه کردی و اگر از ما یک مخالفت امر خدا صادر شده از تو چندین مخالفت صادر شده.
آقا این حرومزاده رو می گی .... به خودش گفت من چه گناهی کردم ؟
گفت اولا: تجسس کرده ای و خداوند فرموده: ((و لا تجسسوا)) یعنی تجسس عیوب مردم نکنید که خداوند عیب پوش است.
ثانیا: خداوند فرموده : ((و لیس البر ان تاتوا البیوت من ظهورها و لکن البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوابها)) یعنی: خوب نیست از پشت بام خانه ها داخل خانه مردم شدن و نیکی آن است که از خدا بپرهیزید و از در خانه مردم در آیید. تو از در نیامدی. از دیوار آمدی و از نیکی و تقوا که خدا فرموده چیزی به جا نیاوردی.
ثالثا: آنکه خداوند به بندگان فرموده بی رخصت و اجازه به خانه کسی داخل نشوید: ((لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها)) اگر این خانه توست بگو. و اگر ادعای انیست (دوستی) میکنی انیس و دوست از بام خانه در نمی آید. و خداوند فرموده هرگاه داخل خانه کسی شوید بر اهل ان خانه سلام کنید که در سلام سلامتی است و ترکش در عرف قبیح است. در هیچ مذهبی نیست که تسلیم و تواضعی نباشدو تو سلام نکردی.
واقعا این مساله باید برای عقلای عالم سوال باشد که چطور میشود همچین شخصی را که مسائل ساده و اولیه اسلام را نمیداند خلیفه مسلمین قرار میدهند و مولای متقیان امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام را کنار میگذارند ؟؟؟